متجالیلغتنامه دهخدامتجالی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) هویدا کننده باهم حال خود را. (آنندراج ). مر یکدیگر را از حال هم آشکار کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تجالی شود.
متجلیلغتنامه دهخدامتجلی . [ م ُ ت َ ج َل ْ لی ] (ع ص ) ظاهر شونده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || روشن و آشکار. (آنندراج ) (غیاث ). تابدار و روشن وباشکوه و درخشان و آشکار و هویدا. (ناظم الاطباء).- متجلی شدن ؛ ظاهر و آشکار شدن :</s