متجاوز شدن

مترادف

۱. تعدی کردن، تهاجم نمودن
۲. از حد گذشتن
۳. بیش شدن، بالا زدن

جست‌وجوی دقیق

متجاوز شدن

فرهنگ مترادف و متضاد

۱. تعدی کردن، تهاجم نمودن ۲. از حد گذشتن ۳. بیش شدن، بالا زدن

جست‌وجوی هم‌آوا

متجاوز

لغت‌نامه دهخدا

متجاوز. [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) چشم پوشنده و اغماض کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آن که چشم می پوشد و اغماض می کند. (ناظم الاطباء). || درگذرنده از گناه و آمرزنده ٔ گناه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || از حد درگذرنده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). از حد درگذرنده و بی

متجاوز

دیکشنری عربی به فارسی

تجاوزکار , عهد شکن , متخلف , خلا فکار , خاطي , متجاوز

متجاوز

فرهنگ فارسی عمید

۱. کسی که از حد و اندازۀ خود تجاوز کند؛ تجاوزکننده.۲. (صفت) افزون؛ بیشتر.

متجاوز

دیکشنری فارسی به عربی

جانح , عدواني , متجاوز , معتدي , هجوم

متجاوز

دیکشنری فارسی به انگلیسی

aggres sor, aggressive, impinger, invader, offense, transgressor, trespasser, violator

جست‌وجوی متن

convocant

دیکشنری انگلیسی به فارسی

متجاوز

assaultive

دیکشنری انگلیسی به فارسی

متجاوز

تجاوزکار

دیکشنری فارسی به عربی

متجاوز

عهد شکن

دیکشنری فارسی به عربی

متجاوز

خلا فکار

دیکشنری فارسی به عربی

متجاوز

جست‌وجوی هم‌آغاز

متجاوز

لغت‌نامه دهخدا

متجاوز. [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) چشم پوشنده و اغماض کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آن که چشم می پوشد و اغماض می کند. (ناظم الاطباء). || درگذرنده از گناه و آمرزنده ٔ گناه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || از حد درگذرنده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). از حد درگذرنده و بی

متجاوز

دیکشنری عربی به فارسی

تجاوزکار , عهد شکن , متخلف , خلا فکار , خاطي , متجاوز

متجاوز

فرهنگ فارسی عمید

۱. کسی که از حد و اندازۀ خود تجاوز کند؛ تجاوزکننده.۲. (صفت) افزون؛ بیشتر.

متجاوز

دیکشنری فارسی به عربی

جانح , عدواني , متجاوز , معتدي , هجوم

متجاوز

دیکشنری فارسی به انگلیسی

aggres sor, aggressive, impinger, invader, offense, transgressor, trespasser, violator

جست‌وجوی هم‌قافیه

متجاوز

لغت‌نامه دهخدا

متجاوز. [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) چشم پوشنده و اغماض کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آن که چشم می پوشد و اغماض می کند. (ناظم الاطباء). || درگذرنده از گناه و آمرزنده ٔ گناه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || از حد درگذرنده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). از حد درگذرنده و بی

متجاوز

دیکشنری عربی به فارسی

تجاوزکار , عهد شکن , متخلف , خلا فکار , خاطي , متجاوز

متجاوز

فرهنگ فارسی عمید

۱. کسی که از حد و اندازۀ خود تجاوز کند؛ تجاوزکننده.۲. (صفت) افزون؛ بیشتر.

معرفی متجاوز

دیکشنری فارسی به عربی

تسمية المعتدي

متجاوز

دیکشنری فارسی به عربی

جانح , عدواني , متجاوز , معتدي , هجوم

ترجمه مقاله