متجبرةلغتنامه دهخدامتجبرة. [ م ُ ت َ ج َب ْب ِ رَ ] (ع ص ، اِ) فرقه ٔ ظالمان و جماعت ظلم کننده . (آنندراج ) (از غیاث ). و رجوع به متجبر و تجبر شود.
متجبرةلغتنامه دهخدامتجبرة. [ م ُ ت َ ج َب ْب ِ رَ ] (ع ص ، اِ) فرقه ٔ ظالمان و جماعت ظلم کننده . (آنندراج ) (از غیاث ). و رجوع به متجبر و تجبر شود.
متجبرلغتنامه دهخدامتجبر. [ م ُ ت َ ج َب ْ ب ِ ] (ع اِ) شیر که اسد باشد. (منتهی الارب ). شیر بیشه . || (ص ) متکبر و دارای جبروت . آن که ستم می کند و جبر می نماید. (ناظم الاطباء) : الملک المتجبر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 298). و رجوع به تجبر