متحاتلغتنامه دهخدامتحات .[ م ُ ت َحات ت ] (ع ص ) برگ فروریخته . || پوست بازکنده و خراشیده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تحات و تحاتت شود.
متحاثلغتنامه دهخدامتحاث . [ م ُ ت َ حاث ث ] (ع ص ) برانگیزاننده بعضی را بربعضی . || یکدیگر را به میل حیات بخشنده وزندگانی دهنده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
متحادلغتنامه دهخدامتحاد. [ م ُ ت َ حادد ] (ع ص ) با یکدیگر مخالفت کننده . (آنندراج ). مخالفت کننده . (ناظم الاطباء). || بازدارنده . (آنندراج ). مر یکدیگر را بازدارنده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تحاد شود.
متحاضلغتنامه دهخدامتحاض . [ م ُ ت َ حاض ض ] (ع ص ) با هم برانگیخته شونده . (آنندراج ). برانگیزاننده مر یکدیگر را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تحاض شود.
متعادلغتنامه دهخدامتعاد. [ م ُ ت َ عادد ] (ع ص ) عدد زیاده از ده هزار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تعاد شود.
متحاتنلغتنامه دهخدامتحاتن . [ م ُت َ ت ِ ] (ع ص ) برابر و مساوی و مشابه و متفق . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تحاتن شود.
متحاتنلغتنامه دهخدامتحاتن . [ م ُت َ ت ِ ] (ع ص ) برابر و مساوی و مشابه و متفق . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تحاتن شود.