لغتنامه دهخدا
متعدی . [ م ُ ت َ ع َدْ دی ] (ع ص ) (از «ع دو») ستمگر و ظالم .(ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : و زجر متعدیان و آرامش اطراف به سیاست منوط. (کلیله و دمنه ). || کسی یا چیزی که بگذرد و تجاوز کند از دیگری . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب