متداعیلغتنامه دهخدامتداعی . [ م ُ ت َ ] (ع ص )دشمن پیش آینده . (آنندراج ). آن که پیش می آید و تهدید می کند دشمن را. (ناظم الاطباء). || دیوار شکسته و ویران . (آنندراج ). دیواری که ترس از ویرانی آن باشد. (ناظم الاطباء). شکسته و ویران : دولتی قدیم و ملکی مستقیم بدان سبب آشف
متداعیفرهنگ فارسی عمید۱. (حقوق) ویژگی کسی که با دیگری طرف دعوی باشد.۲. (روانشناسی) چیزی که چیز دیگر را به خاطر بیاورد.۳. (اسم، صفت) [قدیمی] فراخواننده؛ داعی.
متداعیفرهنگ فارسی معین(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - فرا خواننده . 2 - آن که با دیگری دعوی و مرافعه دارد. 3 - معنی ای که معنی دیگر را به خاطر آورد.
متداعیلغتنامه دهخدامتداعی . [ م ُ ت َ ] (ع ص )دشمن پیش آینده . (آنندراج ). آن که پیش می آید و تهدید می کند دشمن را. (ناظم الاطباء). || دیوار شکسته و ویران . (آنندراج ). دیواری که ترس از ویرانی آن باشد. (ناظم الاطباء). شکسته و ویران : دولتی قدیم و ملکی مستقیم بدان سبب آشف
متداعیفرهنگ فارسی عمید۱. (حقوق) ویژگی کسی که با دیگری طرف دعوی باشد.۲. (روانشناسی) چیزی که چیز دیگر را به خاطر بیاورد.۳. (اسم، صفت) [قدیمی] فراخواننده؛ داعی.
متداعیفرهنگ فارسی معین(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - فرا خواننده . 2 - آن که با دیگری دعوی و مرافعه دارد. 3 - معنی ای که معنی دیگر را به خاطر آورد.
دام داشتنلغتنامه دهخدادام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دامداری . مالک دام بودن . حافظ و نگهبان دام بودن (در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله ٔ صید قرار دادن دام و تله : زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست .<p class
متداعیلغتنامه دهخدامتداعی . [ م ُ ت َ ] (ع ص )دشمن پیش آینده . (آنندراج ). آن که پیش می آید و تهدید می کند دشمن را. (ناظم الاطباء). || دیوار شکسته و ویران . (آنندراج ). دیواری که ترس از ویرانی آن باشد. (ناظم الاطباء). شکسته و ویران : دولتی قدیم و ملکی مستقیم بدان سبب آشف
متداعیفرهنگ فارسی عمید۱. (حقوق) ویژگی کسی که با دیگری طرف دعوی باشد.۲. (روانشناسی) چیزی که چیز دیگر را به خاطر بیاورد.۳. (اسم، صفت) [قدیمی] فراخواننده؛ داعی.
متداعیفرهنگ فارسی معین(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - فرا خواننده . 2 - آن که با دیگری دعوی و مرافعه دارد. 3 - معنی ای که معنی دیگر را به خاطر آورد.