متراطنلغتنامه دهخدامتراطن . [ م ُ ت َ طِ ] (ع ص ) همدیگر سخن به زبان عجم گوینده . (آنندراج ). مشغول به گفتگوی با همدیگر به زبان غیر از زبان تازی . (ناظم الاطباء). و رجوع به تراطن شود.
مترثنلغتنامه دهخدامترثن . [ م ُ ت َ رَث ْ ث ِ ] (ع ص ) زنی که طلا کند روی را به غمره که نوعی از طلا است . (آنندراج ). طلا کرده شده ٔ به غمرة و سفیداب و سرخاب و مانند آن . (ناظم الاطباء). و رجوع به ترثن شود.