مترافیلغتنامه دهخدامترافی ٔ. [ م ُ ت َ ف ِءْ ] (ع ص ) با یکدیگر موافقت نماینده وقوت دهنده ٔ یکدیگر. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). یاری کننده ٔ مر یکدیگر و یار و معاون . (ناظم الاطباء).
علی مطیرفیلغتنامه دهخداعلی مطیرفی . [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) ابن نقی بن احمدبن زین العابدین بن ابراهیم بن صقربن ابراهیم مهاشری مطیرفی احسایی . رجوع به علی احسایی شود.
مترافعلغتنامه دهخدامترافع. [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) هر یک از طرفین که راضی به حکومت حکم و یا قاضی شده باشند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ترافع شود.
مترفعلغتنامه دهخدامترفع. [ م ُ ت َ رَف ْ ف ِ ] (ع ص ) برافراخته شده و بلند کرده شده . || متکبر. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترفع شود.
مترفهلغتنامه دهخدامترفه . [ م ُ ت َ رَف ْ ف ِه ْ ] (ع ص ) برآسوده و تن آسان .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به ترفه شود.
مطرفةلغتنامه دهخدامطرفة. [ م ُ رِ ف َ ] (ع ص ) ارض مطرفة؛ کثیرةالطریفة، و هی نبت . (مهذب الاسماء). زمینی که طریفه ٔ آن بسیار باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به طریفة و مطروفة شود.