مترحرحلغتنامه دهخدامترحرح . [ م ُ ت َ رَ رِ ] (ع ص ) اسپ که فراخ کند پاها را تا کمیز اندازد. (آنندراج ). اسب فراخ گذارنده پاها جهت کمیز انداختن . (ناظم الاطباء). و رجوع به ترحرح شود.
مترعرعلغتنامه دهخدامترعرع . [ م ُ ت َرَ رِ ] (ع ص ) جنبنده و بربالنده . (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد). || شادمان و چالاک . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به ترعرع شود.