مترمیلغتنامه دهخدامترمی . [ م ُ ت َ رَم ْ می ] (ع ص ) آن که تیر در نشانه اندازد. (آنندراج ). به نشانه اندازنده ٔ تیر. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترمی شود.
مترامیلغتنامه دهخدامترامی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) همدیگر را تیراندازنده . (آنندراج ). مشغول به تیراندازی همدیگر. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترامی شود.
مترحملغتنامه دهخدامترحم . [ م ُ ت َ رَح ْ ح ِ ] (ع ص ) مهربانی نماینده . (آنندراج ). مهربان و شفیق و بارحم و نرم دل و دلسوز. (ناظم الاطباء). || رحمت فرستنده . (ناظم الاطباء). و رجوع به ترحم شود.
مترمعلغتنامه دهخدامترمع. [ م ُ ت َ رَم ْ م ِ ] (ع ص ) جنبنده یا تهدیدکننده از خشم . (آنندراج ). مضطرب شده از خشم . (ناظم الاطباء). || آلوده ٔ در پیخال خویش . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به ترمع شود.
مثرملغتنامه دهخدامثرم . [ م ُ رِ ] (ع ص ) بیماریی که اثرم گرداند کسی را و اثرم آن که دندانش از بن برافتاده یا دندان پیشین و رباعی وی افتاده باشد. (آنندراج ). اثرم گرداننده . (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). و رجوع به اثرم و اِثرام شود.
مطرهملغتنامه دهخدامطرهم . [ م ُ رَ هَِ م م ] (ع ص ) شتر صعب سرکش که گاهی روی رسن ندیده . || جوان معتدل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جوان تمام بالا. (مهذب الاسماء).