مترنقلغتنامه دهخدامترنق . [ م ُ ت َ رَن ْ ن ِ ] (ع ص ) آب تیره . (آنندراج ). آب کدر و تیره . (ناظم الاطباء). و رجوع به ترنق شود.
مطرناکلغتنامه دهخدامطرناک . [ م َ طَ ] (ص مرکب ) از: مطر عربی به معنی باران + «ناک » پساوند فارسی و سازنده ٔ صفت . باران زا. باران آور. باران وار : خواجه چنان ابر بانگ دار و مطرناک هست بقول و عمل همیشه مجرد.منوچهری (دیوان چ کازیمیرسکی ص <spa