متساویلغتنامه دهخدامتساوی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) باهم برابر شونده . (آنندراج ) (غیاث ) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). برابر هم و مانند هم . (ناظم الاطباء). و رجوع به تساوی شود. || برابر و یکسان و متوازی و راست و درست . (ناظم الاطباء) : گر در گذشته حمل غنی بر فقیر
متساویفرهنگ فارسی معین(مُ تَ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) برابر شونده با هم . 2 - (ص .) برابر، یکسان ، مساوی . ؛~الاضلاع شکلی دارای ضلع های برابر. ؛ ~الزاویه مثلثی دارای زاویه های یکسان . ؛ ~الساقین مثلثی دارای دو ساق برابر.
سلوکوسلغتنامه دهخداسلوکوس . [س ِ ل ُ کُس ْ ] (اِخ ) نام چند تن از شاهان سلوکی . سلوکوس اول . ملقب به نیکاتور (فاتح ) سردار اسکندر مقدونی (و حدود 325، فوت 281 و 280 ق .م .). مؤسس سلسله ٔسلوکی د
حجابلغتنامه دهخداحجاب . [ ح ِ ] (ع مص ) در پرده کردن . حجب . || بازداشتن از درآمدن . (منتهی الارب ). بازداشتن . (دهار) (زوزنی ). || روگیری . عفاف . حیا. شرم کردن : مرا بعرض تمنا حجاب نگذاردو گر خموش شوم اضطراب نگذارد. شجاعی کاشی .ا
ارثلغتنامه دهخداارث . [ اِ ] (ع مص ) میراث یافتن . (تاج المصادر بیهقی ). میراث بردن : انا نحن نرث الارض و من علیها و الینا یرجعون . (قرآن 40/19). بعضی بطریق ارث دست در شاخی ضعیف زده . (کلیله و دمنه ). || (اِ) آنچه از مال مرده به وارث رسد. مرده ریگ . مردریگ .