متعتتلغتنامه دهخدامتعتت . [ م ُ ت َ ع َت ْ ت ِ ] (ع ص ) استقرار نگیرنده بر سخن خود و نرونده بر آن . (آنندراج ). نااستوار وناپایدار و بی قرار برسخن خود. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعتت شود.
متعتدلغتنامه دهخدامتعتد. [ م ُ ت َ ع َت ْ ت ِ ] (ع ص ) زیرک و ریزه کار در صنعت . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعتد شود.