متفاتیلغتنامه دهخدامتفاتی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) (از «ف ت ی ») کسی که برای فتوی نزد مفتی میرود. (ناظم الاطباء). آن که به فتوی نزدیک مفتی شود. (آنندراج ) (از منتهی الارب ).
متفتیلغتنامه دهخدامتفتی . [ م ُ ت َ ف َت ْ تی ] (ع ص ) کودک از کودکی باز ایستاده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفتی شود.
متفاتحلغتنامه دهخدامتفاتح . [ م ُ ت َ ت ِ ] (ع ص ) در پنهانی گفتگوکننده . (ناظم الاطباء). با هم سخن پوشیده گوینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفاتح شود.
متفایدلغتنامه دهخدامتفاید. [ م ُ ت َ ی ِ ] (ع ص ) همدیگر را فایده دهنده و سود بخشنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفاید شود.
متفتحلغتنامه دهخدامتفتح . [ م ُ ت َ ف َت ْ ت ِ ] (ع ص ) گشاد و گشاده کرده . (ناظم الاطباء). گشاده گردنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفتح شود.
متفوتلغتنامه دهخدامتفوت . [ م ُ ت َ ف َوْ وِ ](ع ص ) رهایی یافته و آزاد شده و معاف شده . || درگذشته . (ناظم الاطباء). و رجوع به تفوت شود.