متفاجلغتنامه دهخدامتفاج . [ م ُ ت َ فاج ج ] (ع ص ) (از «ف ج ج ») کسی که در رفتن میان پاها را گشاده می دارد. (ناظم الاطباء). گشاده دارنده میان هر دو پا در رفتن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
متفیظلغتنامه دهخدامتفیظ. [ م ُ ت َ ف َی ْ ی ِ ] (ع ص )جان دهنده . (آنندراج ) (منتهی الارب ). کسی که نثار میکند جان خود را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
متفاحشلغتنامه دهخدامتفاحش . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) فحش دهنده و سخن زشت گوینده . (ناظم الاطباء). فحش گوینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفاحش شود.
متوفزلغتنامه دهخدامتوفز. [ م ُ ت َ وَف ْ ف ِ ] (ع ص ) مرد غلطان بر بستر که خوابش نبرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
متفحجلغتنامه دهخدامتفحج . [ م ُ ت َ ف َح ْ ح ِ ] (ع ص ) نشسته ای که ساقها را از هم گشاده دارد. (ناظم الاطباء). هر دو پارا گشاده دارنده در رفتن و جز آن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفحج شود.
متفحشلغتنامه دهخدامتفحش . [ م ُ ت َ ف َح ْ ح ِ ] (ع ص ) بیهوده و زشت گوینده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفحش شود.