متفاوت بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه فاوت بودن، تمایز داشتن، اختلافداشتن، تباین داشتن، مشابه نبودن، فرق داشتن، منحرف شدن مغایر بودن، ناسازگار بودن متغیر بودن، تغییر کردن
متفاوضلغتنامه دهخدامتفاوض . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) با هم انباز و شریک . (ناظم الاطباء). با یکدیگر انباز شونده در کار. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفاوض شود.
متفاوتلغتنامه دهخدامتفاوت . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) از هم جدا و دور شونده . (آنندراج ). متمایز و متفرق و جدا. از هم متمایز و مختلف و از هم جدا و جداگانه . (ناظم الاطباء) : چه عالمیان در منازل و معارج و مراتب و مدارج متفاوت قدراند. (سندبادنامه ص 4
متفاوتفرهنگ فارسی عمید۱. ویژگی کسی یا چیزی که با دیگری فرق و تفاوت داشته باشد.۲. (قید) بهصورت ناهماهنگ؛ مختلف با دیگران.
متفاوتدیکشنری فارسی به انگلیسیanother, contrary, contrast, different, differential, dissimilar, distinct, divergent, diverse, unlike, variant, varied, various
متفاوتلغتنامه دهخدامتفاوت . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) از هم جدا و دور شونده . (آنندراج ). متمایز و متفرق و جدا. از هم متمایز و مختلف و از هم جدا و جداگانه . (ناظم الاطباء) : چه عالمیان در منازل و معارج و مراتب و مدارج متفاوت قدراند. (سندبادنامه ص 4
متفاوتفرهنگ فارسی عمید۱. ویژگی کسی یا چیزی که با دیگری فرق و تفاوت داشته باشد.۲. (قید) بهصورت ناهماهنگ؛ مختلف با دیگران.
متفاوتدیکشنری فارسی به انگلیسیanother, contrary, contrast, different, differential, dissimilar, distinct, divergent, diverse, unlike, variant, varied, various
متفاوتلغتنامه دهخدامتفاوت . [ م ُ ت َ وِ ] (ع ص ) از هم جدا و دور شونده . (آنندراج ). متمایز و متفرق و جدا. از هم متمایز و مختلف و از هم جدا و جداگانه . (ناظم الاطباء) : چه عالمیان در منازل و معارج و مراتب و مدارج متفاوت قدراند. (سندبادنامه ص 4
متفاوتفرهنگ فارسی عمید۱. ویژگی کسی یا چیزی که با دیگری فرق و تفاوت داشته باشد.۲. (قید) بهصورت ناهماهنگ؛ مختلف با دیگران.