متلططلغتنامه دهخدامتلطط. [م ُ ت َ ل َطْ طِ ] (ع ص ) آن که منکر شود حق کسی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). منکر دین حق . (ناظم الاطباء). و رجوع به تلطط و تلطی شود.
متلاطثلغتنامه دهخدامتلاطث . [ م ُ ت َ طِ] (ع ص ) موج بر هم زننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تلاطث و متلاطس شود.
مثلثاتلغتنامه دهخدامثلثات . [ م ُ ث َل ْ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مثلثة. رجوع به مثلثة شود.- مثلثات اربع ؛ مثلثات چهارگانه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ترکیب بعد و مثلثة شود.- مثلثات افلاک ؛ مراد از بروج افلاک است چرا که من جمله د
مثلثاتفرهنگ فارسی عمید۱. (ریاضی) قسمتی از ریاضیات که مثلث و شکلهای دیگر هندسه را بررسی و اجزای آنها را حساب میکنند.۲. (ادبی) شعرهایی که به سه زبان سروده شده.
مثلثاتفرهنگ فارسی معین(مُ ثَ لَ) [ ع . ] (اِمف . اِ.) 1 - جِ مثلث . 2 - بخشی از علم ریاضی که موضوعش مطالعه و تعیین روابط بین اضلاع و زوایای مثلث و تعیین عناصر نامعلوم یک مثلث از روی اندازه های معلوم آن است .