متملیلغتنامه دهخدامتملی ٔ. [ م ُ ت َ م َل ْ ل ِءْ ] (ع ص ) انباشته و پر شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تملؤ شود.
متملیلغتنامه دهخدامتملی . [ م ُ ت َ م َل ْ لی ] (ع ص ) سست و کاهل و آهسته . (ناظم الاطباء). || برخوردار از زندگانی . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تملی شود.
متمالیلغتنامه دهخدامتمالی ٔ. [ م ُ ت َ ل ِءْ ] (ع ص ) فراهم آینده و انبوهی کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). گرد آمده و فراهم آمده . (از ناظم الاطباء). رجوع به تمالؤ شود. || همدل و یک جهت .(ناظم الاطباء). با هم و همدل . (از فرهنگ جانسون ).
متمئللغتنامه دهخدامتمئل . [ م ُ م َ ءِل ل ] (ع ص ) (از «ت م ل ») مرد دراز و راست قد.(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط).
متمحللغتنامه دهخدامتمحل . [م ُ ت َ م َح ْ ح ِ ] (ع ص ) مکرنماینده و فریبنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مکار و حیله باز و فریبنده . (ناظم الاطباء). رجوع به تمحل شود.
متملحلغتنامه دهخدامتملح . [ م ُ ت َ م َل ْ ل ِ ] (ع ص ) خداوند نمک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فروشنده ٔنمک . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کسی که فریاد میکند که فلان چیز نیک کرده شده . (ناظم الاطباء).
متمهللغتنامه دهخدامتمهل . [ م ُ ت َ م َهَْ هَِ ] (ع ص ) درنگ کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ملایم و کاهل و آهسته . (ناظم الاطباء). و رجوع به تمهل شود.