متنادملغتنامه دهخدامتنادم . [ م ُ ت َ دِ ] (ع ص ) همدیگر همنشینی کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). مشغول به هم صحبتی و همدمی در گفتگو و همنشینی در مجلس شراب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به تنادم شود.
متندملغتنامه دهخدامتندم . [ م ُ ت َ ن َدْ دِ ] (ع ص ) پشیمان . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پشیمان و نادم و متأسف . (ناظم الاطباء). نادم . پشیمان . ندمان . ندیم ؛ فکانی سبابةالمتندم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تندم شود.