متنزیلغتنامه دهخدامتنزی . [ م ُ ت َ ن َزْ زی ] (ع ص ) شرانگیز. یقال انه لمتنز الی الشر؛ او شرانگیز و عربده گر است . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
متنجیلغتنامه دهخدامتنجی . [ م ُ ت َ ن َج ْ جی ] (ع ص ) آن که زمین بلند را جوید. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تنجی شود.
متناجیلغتنامه دهخدامتناجی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) با هم راز گوینده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). با همدیگر راز گوینده و نجوا کننده . (ناظم الاطباء). رجوع به تناجی شود.
متنجحلغتنامه دهخدامتنجح . [ م ُ ت َ ن َج ْ ج ِ ] (ع ص ) روائی خواهنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که روایی و آسانی میخواهد. (ناظم الاطباء). رجوع به تنجح شود. || کامیاب و بهره مند. (ناظم الاطباء).
متنجعلغتنامه دهخدامتنجع. [ م ُ ت َ ن َج ْ ج ِ ] (ع ص ) به طلب آب و علف شونده .(آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جوینده ٔ آب و علف . (ناظم الاطباء). و رجوع به تنجع شود.
متنزعلغتنامه دهخدامتنزع . [ م ُ ت َ ن َزْ زِ ] (ع ص ) شتابان . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تنزع شود.
شرانگیزلغتنامه دهخداشرانگیز. [ ش َ اَ ] (نف مرکب ) غوغاء. مفتن . (یادداشت مؤلف ). فتنه انگیز و مفسد و مفتن . (ناظم الاطباء): متنزی ؛ شرانگیز. (منتهی الارب ) : شرانگیز هم بر سر شر رودچو کژدم که تا خانه کمتر رود.سعدی .