متورسلغتنامه دهخدامتورس . [ م ُ ت َ وَرْ رِ ] (ع ص ) کسی که بر بدن خود گیاه ورس مالیده باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تورس شود.
متارسلغتنامه دهخدامتارس . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ مِترَس . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رجوع به مترس شود.
متراسلغتنامه دهخدامتراس . [ م ِ ] (ع اِ) آنچه که با آن خود را از دشمن پنهان دارند مانند دیوار و جز آن . (از محیط المحیط).
متراسلغتنامه دهخدامتراس . [ م ُ ت َ راس س ] (ع ص ) با یکدیگر رازگوینده . (از منتهی الارب ). هم راز و با یکدیگر راز در میان نهاده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تراس شود.
متراصلغتنامه دهخدامتراص . [ م ُ ت َ راص ص ] (ع ص ) چسبنده مر یکدیگر را. (آنندراج ). به یک دیگر چسبیده در صف آرائی و متلاصق . (ناظم الاطباء). و رجوع به تراص شود.