متولنلغتنامه دهخدامتولن . [ م ُ ت َ وَل ْ ل ِ ] (ع ص ) کسی که فریاد میکند برای یاری و اعانت . (ناظم الاطباء). و رجوع به تولن شود.
متلونلغتنامه دهخدامتلون . [ م ُ ت َ ل َوْ وِ ] (ع ص ) آن که بر یک روش و یک خوی نپاید و قرار نگیرد. (منتهی الارب ). کسی که بر یک خلق نپاید و عبارة الاساس : «رجل متلون یعنی مرد مختلف الاخلاق ». (از اقرب الموارد). آن که بر یک روش و خوی نپاید و قرار نگیرد. (ناظم الاطباء). آن که بر یک خو نباشد. بله
متلونفرهنگ فارسی عمید۱. رنگبهرنگ.۲. [مجاز] کسی که مرتباً به رنگی درمیآید و تغییر فکر و عقیده میدهد.۳. [مجاز] گوناگون؛ مختلف.
فنسالارانهtechnocratic, technocratique (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانویژگی حکومتی که متولیان آن متخصصان فنی باشند
سطح خدماتlevel of service 1واژههای مصوب فرهنگستاننوع و میزان خدمات متناسب با نیازهای مهمانانی که متولیان جهانگردی قصد جذبشان را دارند
مولتانلغتنامه دهخدامولتان . (اِخ ) نام بتی بزرگ بوده است به ملتان و از همه جای هندوستان به حج آیند به زیارت آن بت . (از حدود العالم ). نام بتی بوده است سابقاً در شهر مولتان هند و از اقصی نقاط به زیارت آن بت می شتافته اند و در هر حال ثروت هنگفتی در راه نذر و نیاز و متولیان او خرج می شده است . دس