متقیظلغتنامه دهخدامتقیظ. [ م ُ ت َ ق َی ْ ی ِ ] (ع ص ) آن که در تابستان اقامت کند در جایی . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آن که میگذراند تابستان را. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تقیظ شود.
متیقظلغتنامه دهخدامتیقظ. [ م ُ ت َ ی َق ْ ق ِ ] (ع ص ) بیدار و هوشیار و بیدار شونده از خواب . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بیدار و هوشیار و آگاه و خبردار. زیرک و خردمند و چالاک . (ناظم الاطباء) : ... و خردمند دوربین را مدهوش حیران و احمق غافل را زیرک
متیقظلغتنامه دهخدامتیقظ. [ م ُ ت َ ی َق ْ ق ِ ] (ع ص ) بیدار و هوشیار و بیدار شونده از خواب . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بیدار و هوشیار و آگاه و خبردار. زیرک و خردمند و چالاک . (ناظم الاطباء) : ... و خردمند دوربین را مدهوش حیران و احمق غافل را زیرک