زدودهلغتنامه دهخدازدوده . [ زِ / زُ دو دَ / دِ ] (ن مف ) صیقل شده و روشن شده و جلاداده . (ناظم الاطباء). پاک شده و پاکیزه شده . صیقل یافته . محوشده (غم و مانند آن ). (فرهنگ فارسی معین ) : یکی مرد بُ
زدودهفرهنگ فارسی عمیدپاکشده؛ جلاداده؛ شفاف: ◻︎ می آورد و نار و ترنج و بهی / زدوده یکی جام شاهنشهی (فردوسی: ۳/۳۰۵).