لغتنامه دهخدا
مطواع . [ م ِطْ ] (ع ص ) فرمانبردار. (منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ). فرمانبردار و مطیع. (ناظم الاطباء). مطواعة. مطیع. (اقرب الموارد). بسیار فرمانبردار. سخت مطیع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : یک بنده ٔ مطواع به از سیصد فرزندکاین مرگ پدر خواهد