مثعاءلغتنامه دهخدامثعاء. [ م َ ] (ع اِمص ) رفتاری زشت مر زنان را مانند رفتار کفتار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به مثع شود. || (ص ) کفتار گنده بوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || زن زشت راه رونده . (از ذیل اقرب الموارد). رجوع به مثع شود.
متهاییلغتنامه دهخدامتهایی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) با هم سازوار و موافق . (ناظم الاطباء). و رجوع به تهایؤ شود.
مطیعالغتنامه دهخدامطیعا. [ م ُ ] (اِخ ) نصرآبادی آرد: از تبارزه ٔ ساکن عباس آباد اصفهان است . مردی در کمال برشتگی و آرام ، دلنشین خاطرها و مقبول دلها بود. هرگز قدم از طریق ادب بیرون ننهاد. اوقات به تجارت میگذرانید به هند رفته پسرش در آنجا فوت شده اعراض کرده بیمار به اصفهان آمده فوت شد. یکی از
متحویلغتنامه دهخدامتحوی . [ م ُ ت َ ح َوْ وی ] (ع ص ) جمع کرده و فراهم آورده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از فرهنگ جانسون ). || شامل شده و مشمول . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || حلقه شده و مدور. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تحوی شود.
رفتارلغتنامه دهخدارفتار. [ رَ ] (اِمص ) سلوک . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). حاصل بالمصدر رفتن . و مستانه ، شتاب آلود از صفات ، و موج از تشبیهات اوست و با لفظکردن مستعمل . (آنندراج ). معاملت . معامله . سلوک : خوش رفتاری ؛ حسن سلوک . (یادداشت مؤلف ) : غالباً نشانه