مجاباتلغتنامه دهخدامجابات . [ م ُ ] (ع اِ) سخنهای جواب داده شده . (غیاث ) (آنندراج ). || به اصطلاح ، شاعری شعر موزون سازد و دیگری از روی امتحان جواب آن گوید و آن سه قسم است : اگر مجیب در درجه ٔاعلی است آن را تنبیه گویند و اگر ادنی است متابعت و تتبع و اگر متساوی الدرجه است جواب نام گذارند. (آنند
موجباتلغتنامه دهخداموجبات . [ ج ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ موجبة. اسباب . (ناظم الاطباء). علل . علتها. سببها. عوامل . بواعث . باعثها: دولت باید موجبات آسایش ملت را فراهم کند.
فخرالدینلغتنامه دهخدافخرالدین . [ ف َ رُدْ دی ] (اِخ ) فتح اﷲ. از شعرای قرن هشتم هجری و برادر حمداﷲ مستوفی است . حمداﷲ مستوفی گوید: فخرالدین فتح اﷲ برادرم غزلیات نیکو دارد، و در مجابات اوحدی گفته :صد گره باز بر آن زلف معنبر زده بودعالمی را چو سر زلف به هم برزده بوددر چمن گشت چمان ساغر