مجتازلغتنامه دهخدامجتاز. [ م ُ ] (ع ص ) کسی که بگذرد از جایی و قطع مسافت کند.مسافر. (ناظم الاطباء). گذرنده از جایی و رونده و قطع مسافت کننده . (از منتهی الارب ). عابر. سالک . گذرنده . رهگذار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : من که فضلی ندارم و در درجه ٔ ایشان نیستم چون مجت
مجتزلغتنامه دهخدامجتز. [ م ُ ت َزز ] (ع ص ) بریده شده و فریز کرده شده . (ناظم الاطباء). موی فریزشده . (از منتهی الارب ). موی بریده شده . (از اقرب الموارد).
مجتسلغتنامه دهخدامجتس . [ م ُ ت َس س ] (ع ص ) لمس کننده و به دست ساینده و حس کننده . (ناظم الاطباء). به دست ساینده . (از منتهی الارب ). || پرسنده ٔ پس از اطلاع . (ناظم الاطباء).
مجتشیلغتنامه دهخدامجتشی ٔ. [ م ُ ت َ ش ِءْ ] (ع ص ) شهری که موافقت نکند کسی را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). موافقت ناکننده مانند بلد و شهر. (ناظم الاطباء).