مجسم شدنلغتنامه دهخدامجسم شدن . [ م ُ ج َس ْ س َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) جسمیت یافتن . به صورت جسم درآمدن . || آشکار شدن . نمایان شدن . پدیدار شدن .
مجسملغتنامه دهخدامجسم . [ م ُ ج َس ْ س َ ] (ع ص ) جسمیت حاصل نموده و تجسم حاصل کرده و متشکل شده و دارای جسد و پیکر شده . (ناظم الاطباء). تن ساخته شده . (آنندراج ) : علم است مجسم ندید هرگزکس علم به عالم جز او مجسم . ناصرخسرو.ای فرد
مجسملغتنامه دهخدامجسم . [ م ُ ج َس ْ س ِ ] (ع ص ) کسی که جسمیت می دهد. || آنکه کلان و جسیم می کند. || آنکه منجمد می نماید. (ناظم الاطباء).
مجشملغتنامه دهخدامجشم . [ م ُ ج َش ْ ش ِ ] (ع ص ) کسی که توجه می کند در هر چیزی . || محنت کش . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مجشملغتنامه دهخدامجشم . [ م ُ ش ِ ] (ع اِ) اسد که شیر است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شیر بیشه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (ص ) تکلیف کننده بر کسی درکاری . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که سبب می شود رنج و محنت را. (ناظم الاطباء).
مجسملغتنامه دهخدامجسم . [ م ُ ج َس ْ س َ ] (ع ص ) جسمیت حاصل نموده و تجسم حاصل کرده و متشکل شده و دارای جسد و پیکر شده . (ناظم الاطباء). تن ساخته شده . (آنندراج ) : علم است مجسم ندید هرگزکس علم به عالم جز او مجسم . ناصرخسرو.ای فرد
مجسملغتنامه دهخدامجسم . [ م ُ ج َس ْ س ِ ] (ع ص ) کسی که جسمیت می دهد. || آنکه کلان و جسیم می کند. || آنکه منجمد می نماید. (ناظم الاطباء).
مجسمفرهنگ فارسی عمیدچیزی که بهصورت جسم در آمده و جسمیت پیدا کرده باشد؛ هرچیزی که دارای عرض و طول و عمق باشد.
روح مجسملغتنامه دهخداروح مجسم . [ ح ِ م ُ ج َس ْ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از انبیا و اولیا. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). || کنایه از معشوق و هرچیز زیبا و خوب . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).
مجسملغتنامه دهخدامجسم . [ م ُ ج َس ْ س َ ] (ع ص ) جسمیت حاصل نموده و تجسم حاصل کرده و متشکل شده و دارای جسد و پیکر شده . (ناظم الاطباء). تن ساخته شده . (آنندراج ) : علم است مجسم ندید هرگزکس علم به عالم جز او مجسم . ناصرخسرو.ای فرد
مجسملغتنامه دهخدامجسم . [ م ُ ج َس ْ س ِ ] (ع ص ) کسی که جسمیت می دهد. || آنکه کلان و جسیم می کند. || آنکه منجمد می نماید. (ناظم الاطباء).
اعداد مجسملغتنامه دهخدااعداد مجسم . [ اَ دِ م ُ ج َس ْ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عددهای مجسم . این آن عددهاست که بحاصل آیند از عددی چند بار عدد کرده و آنچه گرد آید چند بار عدد سوم کرده ، اگر این سه عدد راست باشند آنچه گرد آیداز ایشان مکعب نام کنند و یکی از این عددها کعب او باشد. و گروهی مکعب را