مجلس گاهلغتنامه دهخدامجلس گاه . [ م َ ل ِ ] (اِ مرکب ) محل انجمن و محفل و مجمع. (ناظم الاطباء). || بزمگاه . جای ضیافت و مهمانی : می دینارگون چون آب حیوان باد بر دستت که مجلس گاه تو خرم چو نزهتگاه رضوان شد.امیرمعزی .
مجلزلغتنامه دهخدامجلز. [ م ُ ج َل ْ ل ِ ] (ع ص ) پی پیچنده بر تیر و تازیانه و دسته ٔ شمشیرو جز آن . (از آنندراج ) (از منتهی الارب ). کسی که پی می پیچد بر دسته ٔ کارد و شمشیر و جز آن . (ناظم الاطباء). || نوردنده . (آنندراج ). آن که می نوردد و می پیچد چیزی را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).<
مجلسلغتنامه دهخدامجلس . [ م َ ل َ ] (ع مص ) نشستن . (المصادر زوزنی ). نشستن . جلوس . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث ).
مجلسدیکشنری عربی به فارسیمقام يا وظيفه صدارت عظمي , مقام وزارت دارايي , دفتر مهردار سلطنتي , انجمن , مشاوره , شورا , مجلس , کنکاشگاه
مجلسفرهنگ فارسی عمید۱. محل نشستن مردم؛ جای نشستن.۲. مکانی که در آن عدهای به منظوری خاص گرد هم میآیند.۳. مکانی که در آن نمایندگان سیاسی مردم برای قانونگذاری جمع میشوند.۴. نمایندگان مردم؛ پارلمان.۵. مواعظ و مطالبی که در جلسات مذهبی بیان میشود.۶. هریک از پردههای یک نمایش.۷. حضرت؛
خوابیلغتنامه دهخداخوابی . [ خ َ ] (ع اِ) ج ِ خابیه . (منتهی الارب ). رجوع به خابیه شود : و در مجلس گاه اوانی و خوابی یشم مرصع بلالی نهاده . (جهانگشای جوینی ).
انجمن گاهلغتنامه دهخداانجمن گاه . [ اَ ج ُ م َ ] (اِ مرکب ) موضعی که در آن انجمن واقع شود. بزمگاه . مجلس گاه . (از آنندراج ). محل انجمن وکنکاش . (ناظم الاطباء). محفل . (زمخشری ) : به بیعت درین انجمن گاه بودز احوال پیشینه آگاه بود. نظامی (از آنن
یشملغتنامه دهخدایشم . [ ی َ ](اِ) نام سنگی قیمتی که از چین یا هند می آورند و گویند هرکه آن را با خود داشته باشد از آفت برق ایمن خواهد بود. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء). سنگی قیمتی که مایل به سبزی باشد. (غیاث ). سنگ یشم از رودهای ختن خیزد. (حدود العالم ). یشم که آن را یشب هم خ
ملایملغتنامه دهخداملایم . [ م ُ ی ِ ] (ع ص ) مأخوذ از تازی ، سازوار و موافق و مناسب . (ناظم الاطباء) سازگار. ملائم . مقابل منافر: لذت ادراک ملایم است و الم ادراک منافر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : انبساطی فزوده که خردآن را موافق مکاتبت نشمرد و ملایم مراسلت ندارد. (چه
خانقاهلغتنامه دهخداخانقاه . [ ن َ / ن ِ ] (معرب ، اِ مرکب ) مکان بودن مشایخ و درویشان . معرب «خانگاه » و مرکب از «خانه » و «گاه » است . نظیر: «منزلگاه » و «مجلس گاه » فارسیان بسکون «نون » نیز استعمال کنند. (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) . خانه ای که درویشان و مشا
مجلسلغتنامه دهخدامجلس . [ م َ ل َ ] (ع مص ) نشستن . (المصادر زوزنی ). نشستن . جلوس . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث ).
مجلسدیکشنری عربی به فارسیمقام يا وظيفه صدارت عظمي , مقام وزارت دارايي , دفتر مهردار سلطنتي , انجمن , مشاوره , شورا , مجلس , کنکاشگاه
مجلسفرهنگ فارسی عمید۱. محل نشستن مردم؛ جای نشستن.۲. مکانی که در آن عدهای به منظوری خاص گرد هم میآیند.۳. مکانی که در آن نمایندگان سیاسی مردم برای قانونگذاری جمع میشوند.۴. نمایندگان مردم؛ پارلمان.۵. مواعظ و مطالبی که در جلسات مذهبی بیان میشود.۶. هریک از پردههای یک نمایش.۷. حضرت؛
مجلسلغتنامه دهخدامجلس . [ م َ ل ِ ] (ع اِ) محل نشستن . مجلسة مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). محل نشستن مردمان . ج ، مجالس . (ناظم الاطباء). نشستنگاه . نشستنگه . نشستن جای . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || محل اجتماع و انجمن و محفل و مجمعجهت شور و مذاکره و مشاوره و مکال
خوش مجلسلغتنامه دهخداخوش مجلس . [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ل ِ ](ص مرکب ) خوش محضر. خوش معاشرت . خوش نشست و برخاست .
ساز مجلسلغتنامه دهخداساز مجلس . [ زِ م َ ل ِ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آلات و ظروف مجلس میگساری . آلات شرابخانه . ساز شراب . سرویس میگساری به اصطلاح امروزی : [ در شرابخانه ] چندان طرایف سازهای مجلس بزم دید همه مرصع... پس آنچه ساز مجلس بود زرین و سیمین در صندوقی نهاد. (سمک
مجلسلغتنامه دهخدامجلس . [ م َ ل َ ] (ع مص ) نشستن . (المصادر زوزنی ). نشستن . جلوس . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث ).
نقل مجلسلغتنامه دهخدانقل مجلس . [ ن ُ ل ِ م َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آجیل و تنقلی که در مجلس مهمانی و شب نشینی صرف کنند. شب چره : به شب نشینی زندانیان برم حسرت که نقل مجلسشان دانه های زنجیر است . ؟ || مشهور و مذکور مجلس . (آنند
ایستادگان مجلسلغتنامه دهخداایستادگان مجلس . [ دَ / دِ ن ِ م َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) از مناصب دربار صفوی که جزء جمع ایشک آقاسی باشی دیوان بوده اند : و امور و نسق مجلس از جماعت مجلس نشین و ترتیب نشینان و ایستادگان مجلس از اعلی تا ادنی متع