مظهریلغتنامه دهخدامظهری . [ م َ هََ ] (اِخ ) از جمله شعرای سلطان یعقوب خان است و این مطلع از اوست :ای کبوتر به پیامی چو بر یار شوی منگر دانه ٔ خالش که گرفتار شوی .و نیز:آهوان را در دل از تیر تو جز پیکان نماندآمدی در شهر و در صحرا یکی را جان نماند.(مجال
مظهری کشمیریلغتنامه دهخدامظهری کشمیری . [ م َ هََ ی ِ ک ِ ] (اِخ ) در غایت صفا و نهایت ملاحت بود. در مشهد مقدس علوم مقدماتی تحصیل کرد. خطش تازه دمیده بود که به اردوی معلا آمد و با وجود زیبایی در معاشرت با مردم میان ایشان فرقی نمیگذاشت . از اوست :عشاق محال است که آسوده نشینندگر تیغ جفا نیست خد
اِتّخذَ مَظهَراً سياسياًدیکشنری عربی به فارسیشکل سياسي به خود گرفت , حالت سياسي پيدا کرد , جنبه سياسي پيدا کرد , شکل سياسي پيدا کرد
مجاحرلغتنامه دهخدامجاحر. [ م َ ح ِ ] (ع اِ) ج ِ مَجحَر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مجحر شود.
مجحرلغتنامه دهخدامجحر. [ م َ ح َ ] (ع اِ) پناه ونهان جای . ج ، مجاحر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).