مجیدآبادلغتنامه دهخدامجیدآباد. [ م َ ] (اِخ ) (تازه کند) دهی از دهستان رودقات است که در بخش مرکزی شهرستان مرند واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
مجیدآبادلغتنامه دهخدامجیدآباد. [ م َ ] (اِخ ) (قلعه نو) دهی از دهستان اراضی نیزار است که در بخش مرکزی شهرستان قم واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
مجیدآبادلغتنامه دهخدامجیدآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گوارئیم است که در بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع است و 238 تن سکنه دارد. (ازفرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
مجیدآبادلغتنامه دهخدامجیدآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرحمت آباداست که در بخش میاندوآب شهرستان مراغه واقع است و 215 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
مجیدآبادلغتنامه دهخدامجیدآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش قیدار است که در شهرستان زنجان واقع است و 402 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
مجدآبادلغتنامه دهخدامجدآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان ساوه است و241 تن سکنه دارد. این ده قشلاق چند خانوار از ایل شاهسون بغدادی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
مجدآبادلغتنامه دهخدامجدآباد. [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان رامجرد است که در بخش اردکان شهرستان شیراز واقع است و 612 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
مجدآبادلغتنامه دهخدامجدآباد. [ م َ ] (اِخ ) قریه ای است در نزدیکی همدان . (از معجم البلدان ) (از انساب سمعانی ).
مجدآبادلغتنامه دهخدامجدآباد. [ م َ ] (اِخ ) قریه ای است واقع در هشت فرسنگی میانه ٔ جنوب و مشرق جشنیان . (فارسنامه ٔ ناصری ).
مزدآبادلغتنامه دهخدامزدآباد. [ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین شهرستان اردستان ، در 14هزارگزی شمال شرقی اردستان و 4هزارگزی شمال راه اردستان به شهراب ، در جلگه واقع و دارای 328 تن سکنه است .
کال ایمانیلغتنامه دهخداکال ایمانی . (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش مانه شهرستان بجنورد و در 50هزارگزی شمال باختری مانه و 7 هزارگزی شمال مالرو عمومی مجیدآباد به دشنک واقع است . کوهستانی و گرمسیر است و
الشترلغتنامه دهخداالشتر. [ اَ ل ِ ت َ ] (اِخ ) قصبه ای است از دهستان حسنوند مرکز بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد که در 54 هزارگزی شمال خرم آباد قرار دارد. جلگه و سردسیر است . سکنه ٔ آن در حدود 650 تن شیعه هستند و به زبان لری ، لک