مجیعلغتنامه دهخدامجیع. [ م َ ] (ع اِ) نوعی از طعام که به شیر و خرما ترتیب دهند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). خرما که با شیر آغشته گردد. (از اقرب الموارد). || شیر که بر سر خرما نوشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
مجیعلغتنامه دهخدامجیع. [ م ُ ] (ع ص ) گرسنه دارنده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اجاعة شود.
مزه مزه کردنلغتنامه دهخدامزه مزه کردن . [ م َ زَ م َ زَ / م َ زِ م َ زِ ک َ دَ ] (مص مرکب )تطعم کردن . امتصاص کردن . چشیدن . مزمزه کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مجحلغتنامه دهخدامجح . [ م َ / م َ ج َ ] (ع مص ) بزرگ منشی کردن . (آنندراج ) (از منتهی الارب )(از ناظم الاطباء). تکبر کردن . (از اقرب الموارد).
مجحلغتنامه دهخدامجح . [ م َ ج َ ] (ع مص ) خرسند و شاد شدن به ذکر کسی . (از آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). شادمان شدن به چیزی . (از اقرب الموارد).
مجحلغتنامه دهخدامجح . [ م ُ ج ِح ح ] (ع ص )زن آبستن شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). باردارو آبستن و یا نزدیک به زاییدن . (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). ج ، مَجاح ّ. (ذیل اقرب الموارد).
کرنیبلغتنامه دهخداکرنیب . [ ک َ / ک ِ ] (ع اِ) نوعی طعام که از شیر و خرما سازند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مجیع و آن طعامی است [ مراد خرمای آمیخته بشیر است ] . (از اقرب الموارد). رجوع به مجیع شود.