محابالغتنامه دهخدامحابا. [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) محاباة. حباء. رجوع به محاباة شود. در اصل محاباة است که فارسیان به حذف تاء استعمال کنند. (آنندراج ). در زبان فارسی محابا که اغلب به صورت ترکیبی «بی محابا» استعمال میشود در اصل «محاباة» بزیادت تاء مصدری است و ممکن است «محابی » یعنی مصدر میمی باشد ک
محابافرهنگ فارسی معین(مُ) [ ع . محاباة ] (مص ل .) 1 - ترس ، پروا، احتیاط ، ملاحظه ، طرفداری . 2 - کسی یا چیزی را ویژة خود ساختن .
محابافرهنگ مترادف و متضاد۱. احتیاط، اندیشه، باک، بیم، پروا، ترس، ملاحظه، واهمه ۲. جانبداری، طرفداری، محابات
بی محابالغتنامه دهخدابی محابا.[ م ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + محابا «عربی ») بی تکلف و بی ادب . (ناظم الاطباء). بی آزرم . (یادداشت مؤلف ). رجوع به محابا شود. || ناپرهیزگار. بآزادی و بیدریغ. (ناظم الاطباء). || بی پروا. بی نگرش . (یادداشت مؤلف ). بی ملاحظه : تا نیکو و زشت بی م
محابالغتنامه دهخدامحابا. [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) محاباة. حباء. رجوع به محاباة شود. در اصل محاباة است که فارسیان به حذف تاء استعمال کنند. (آنندراج ). در زبان فارسی محابا که اغلب به صورت ترکیبی «بی محابا» استعمال میشود در اصل «محاباة» بزیادت تاء مصدری است و ممکن است «محابی » یعنی مصدر میمی باشد ک
محابالغتنامه دهخدامحابا. [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) محاباة. حباء. رجوع به محاباة شود. در اصل محاباة است که فارسیان به حذف تاء استعمال کنند. (آنندراج ). در زبان فارسی محابا که اغلب به صورت ترکیبی «بی محابا» استعمال میشود در اصل «محاباة» بزیادت تاء مصدری است و ممکن است «محابی » یعنی مصدر میمی باشد ک
محابافرهنگ فارسی معین(مُ) [ ع . محاباة ] (مص ل .) 1 - ترس ، پروا، احتیاط ، ملاحظه ، طرفداری . 2 - کسی یا چیزی را ویژة خود ساختن .
محابافرهنگ مترادف و متضاد۱. احتیاط، اندیشه، باک، بیم، پروا، ترس، ملاحظه، واهمه ۲. جانبداری، طرفداری، محابات
محابالغتنامه دهخدامحابا. [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) محاباة. حباء. رجوع به محاباة شود. در اصل محاباة است که فارسیان به حذف تاء استعمال کنند. (آنندراج ). در زبان فارسی محابا که اغلب به صورت ترکیبی «بی محابا» استعمال میشود در اصل «محاباة» بزیادت تاء مصدری است و ممکن است «محابی » یعنی مصدر میمی باشد ک
بی محابالغتنامه دهخدابی محابا.[ م ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + محابا «عربی ») بی تکلف و بی ادب . (ناظم الاطباء). بی آزرم . (یادداشت مؤلف ). رجوع به محابا شود. || ناپرهیزگار. بآزادی و بیدریغ. (ناظم الاطباء). || بی پروا. بی نگرش . (یادداشت مؤلف ). بی ملاحظه : تا نیکو و زشت بی م