محدودة حفاظتشده،محدودة حفاظتیconservation areaواژههای مصوب فرهنگستاناراضیای که برای دستیابی به اهداف و راهبردهای حفاظتیِ جمعیتهای گیاهی یا جانوری تخصیص یافته است
محدودة حفاظتشدة ترامرزی،محدودة حفاظتی ترامرزیtransfrontier conservation areaواژههای مصوب فرهنگستانمحدودة حمایتشدهای که فراتر از مرزهای ملی دو یا چند کشور است
معدودةلغتنامه دهخدامعدودة. [ م َ دَ ] (ع ص ) تأنیث معدود. شمرده . شمارکرده . ج ، معدودات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): و قالوا لن تمسنا النار الا ایاماً معدودة. (قرآن 80/2). و شروه بثمن بخس دراهم معدودة و کانوا فیه من الزاهدین . (قرآن <span class="hl" dir="lt
رواماندlaytimeواژههای مصوب فرهنگستانمحدودۀ زمانی که کرایهکنندۀ کشتی یا صاحب کالا در طی آن موظف به تخلیۀ کالا یا بارگیری است
ثبت ذخیرۀ بهنگامearly bookingواژههای مصوب فرهنگستانثبت ذخیرۀ سفر در محدودۀ زمانی معین بعد از اعلام شرایط که همراه با تخفیف یا دیگر مزایا خواهد بود
خدمات وقتمحدودcall timingly restrictionواژههای مصوب فرهنگستانخدماتی که امکان برقراری تماس را به یک یا چند محدودۀ زمانی مشخص منحصر میکند و مشترک فقط در همان اوقات میتواند تماس بگیرد
دوران 3period 2واژههای مصوب فرهنگستانهر بازۀ پیشازتاریخی یا تاریخی بر پایۀ مدارک باستانشناختی بیآنکه محدودۀ زمانی و مکانی آن دقیقاً مشخص باشد
محدودهفرهنگ فارسی عمید۱. قسمتی که با نشانهها و علائم از بخشهای دیگر متمایز شده باشد.۲. [مجاز] چیزی که حدوحدود مشخص دارد.
محدودهدیکشنری فارسی به انگلیسیbounds, compass, confines, environs, limit, pale, radius, realm, reservation, scope, shot, sphere
زاویه ٔ محدودهلغتنامه دهخدازاویه ٔ محدوده . [ ی َ / ی ِ ی ِ م َ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاویه ٔ قائمه رامحدوده نیز گویند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 624)
محدودهفرهنگ فارسی عمید۱. قسمتی که با نشانهها و علائم از بخشهای دیگر متمایز شده باشد.۲. [مجاز] چیزی که حدوحدود مشخص دارد.