فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: ارادۀ اجتماعی عام
ید، محدود کردن، منع، جلوگیری، نهی، قدغن، ممنوعیت، ممانعت
افراز، کران بندی، محدودکردن، محصور کردن، احاطه
مضایقه، تضییق، قیدوبند، انحصار، بیرون گذاشتن
سرکوب، فرونشانی، اختناق، استبداد، حکومت نظامی، منع رفتوآمد، سختگیری، اجبار
بایکوت، تحریم، تحریم اقتصادی
حبس، بازداشت▼
چیز مح