محرراتلغتنامه دهخدامحررات . [ م ُ ح َرْ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ محررة. نوشته ها. تحریرشده ها. رجوع به محرر شود.
مهریگردلغتنامه دهخدامهریگرد. [ ] (اِخ ) از قرای قدیمه ٔ کرمان در حدود فعلی بم نزدیک قریه ٔ آب باریک .
مهرگردلغتنامه دهخدامهرگرد. [ م ِ گ ِ ] (اِخ )مهریجرد: و در یسار شهر به هشت فرسنگی دهی معتبر بساخت و آن را مهرگرد نام کرد و اکنون آن قریه را مهریجرد می خوانند، دهی وسیع و معمور است . (تاریخ یزد).
مهرگردواژهنامه آزادمهرگرد نام روستایی در سمیرم اصفهان میباشد ومعنی این کلمه عبارت است از دوستان جمع. ( جمع دوستان )
مهرارتلغتنامه دهخدامهرارت . [ م ِ اِ ] (اِخ ) نام یکی از گردشگاهها و ملحقات اصفهان : گنبد مهرارت که چنان جنان گوش جنان نشنیده و محاسن و نعوت آن در دهان جهان نگنجیده . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 26).
محررةلغتنامه دهخدامحررة. [ م ُ ح َرْ رِ رَ ] (ع ص ) مؤنث محرر. نویسنده و تحریرکننده ٔ زن . کاتبة. ج ، محررات . || زن آزادکننده .
نصبیلغتنامه دهخدانصبی . [ ] (اِخ ) حسن بن موسی النصبی . او راست : کتاب الاغانی به حروف معجم که برای متوکل نوشته و بعضی چیزها که اسحاق بن ابراهیم ماهان و عمروبن بانه نیاورده اند آورده ، و کتاب محررات المغنیین . (از ابن الندیم ) (یادداشت مؤلف ).