محصحصةلغتنامه دهخدامحصحصة.[ م ُ ح َ ح َ ص َ ] (ع ص ) ریگ زار: ارض محصحصة؛ و اکثر نباته انما یکون فی الارضین المحصحصة. (ابن البیطار).
مهصهصةلغتنامه دهخدامهصهصة. [ م ُ هََ هَِ ص َ ] (ع اِ) چشم دزد شب گشتن خاص است بدان . (منتهی الارب ). جاسوس دزدان ، مخصوصاً در شب . (از اقرب الموارد).
ریگزارلغتنامه دهخداریگزار. (اِ مرکب ) زمینی که همه ٔ آن ریگ باشد. (ناظم الاطباء). ارض محصحصة. ریگ . ریگستان . ریگ بوم . رملة. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ریگستان شود.