محصولاتلغتنامه دهخدامحصولات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ محصولة. رجوع به محصولة شود. || غله و بار و حاصل کشتزارها و میوجات . (ناظم الاطباء).
محصولات زیستیorganic productsواژههای مصوب فرهنگستانمحصولاتی که از رهگذر به کار بستن قواعد کشاورزی زیستی به دست آیند
محصلهلغتنامه دهخدامحصله . [ م ُ ح َص ْ ص ِ ل َ ] (ع ص ، اِ) در تداول فارسی ، متعلمه . (یادداشت مرحوم دهخدا). دختر یا زنی که به تحصیل علم و ادب اشتغال دارد. دانشجوی دختر. دختر یا زن دانشجو. طالب علمی که زن یا دختر باشد. ج ، محصلات .