محفظهلغتنامه دهخدامحفظه . [ م َ ف َ ظَ] (ع اِ) جای حفظ کردن و نگاه داشتن . (ناظم الاطباء). آنچه اشیاء را در آن نگاهدارند. جائی که چیزی در آن حفظ کنند. جای نگاهداری . (یادداشت مرحوم دهخدا).- محفظه ٔ ادراک ؛ جائی که در آن چیزی دریافت می گردد و در خاطرمی ماند. (ناظم ا
محفظةدیکشنری عربی به فارسیکيسه , جيب , کيسه پول , کيف پول , پول , دارايي , وجوهات خزانه , غنچه کردن , جمع کردن , پول دزديدن , جيب بري کردن , کيف جيبي
محفظهفرهنگ فارسی عمیدآنچه در آن چیزی را حفظ کنند؛ وسیلهای که برای نگهداری اشیا از همه طرف محدود شده.
معفجةلغتنامه دهخدامعفجة. [ م ِ ف َ ج َ ] (ع اِ) چوبدستی و آلت زدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عصا. (اقرب الموارد).
درِ موتورbonnet, hood 1, alligator hoodواژههای مصوب فرهنگستانبخش متحرکی در بدنۀ خودرو که با لولا باز و بسته میشود و محفظۀ موتور را میپوشاند متـ . کاپوت
جلوپنجرهgrille/ grill, radiator grilleواژههای مصوب فرهنگستانپنجرهای مشبک در جلوی رادیاتور خودرو که برای خنک کردن آب رادیاتور، هوا را به داخل محفظۀ موتور هدایت میکند
گِلگیر داخلیfender panel, inner fender panelواژههای مصوب فرهنگستانهریک از دیوارههای جانبی محفظۀ موتور که گِلگیرهای جلو و قسمت بالایی سامانۀ تعلیق به آنها متصل میشود