محفوظاتفرهنگ فارسی معین(مَ) [ ع . ] (اِمف .) جِ. محفوظه . 1 - حفظ شده . 2 - آن چه در ذهن و یاد نگه داشته شده باشد.
انسدیکشنری عربی به فارسیفراموش کردن , فراموشي , صرفنظر کردن , غفلت , انساني کردن , انسان شدن , واجد صفات انساني شدن , با مروت کردن , نرم کردن , محفوظات را فراموش کردن , از ياد بردن
حافظهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تداوم اندیشه حافظه، خاطر، یاد، بَر مشاعر سابقۀ ذهنی، ذهن، حافظۀ تصویری، حافظۀ قومی، اذهان حفظ، ضبط، ابقا محفوظات، بهیادماندهها، خاطرات ◄ یادآوری▼ پسزمینه، الگو
سعیدلغتنامه دهخداسعید. [ س َ ] (اِخ ) ابن الفرج ابوعثمان الرشاشی مولی بنی امیه . مردی ادیب فاضل و عالم به لغت و شعر بوده و محفوظات فراوان داشت و در فصاحت ضرب المثل است . به مصر و بغداد رفت وی بسال 1272 هَ .ق . درگذشت . (از معجم الادباء ج <span class="hl" dir=
فرسیلغتنامه دهخدافرسی . [ ف ُ سی ی ] (اِخ ) منصوربن حسن بن منصور الفرسی . متولد به سال 617هَ .ق . و متوفی به سال 700 هَ . ق . / 1300 م . از ادبای یمن و از اع