محلقنلغتنامه دهخدامحلقن . [ م ُ ح َ ق ِ ] (ع ص ) به معنی حلقان . (منتهی الارب ).خرما که دو ثلث آن پخته باشد. رجوع به حلقان شود.
معلاقانلغتنامه دهخدامعلاقان . [ م ِ ] (ع اِ) دودوال دلو و مانند آن که بدان آن را آویزند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
محلقنةلغتنامه دهخدامحلقنة. [ م ُ ح َ ق ِ ن َ ] (ع ص ) یکی محلقن . (منتهی الارب ). رجوع به محلقن شود.
محلقنةلغتنامه دهخدامحلقنة. [ م ُ ح َ ق ِ ن َ ] (ع ص ) یکی محلقن . (منتهی الارب ). رجوع به محلقن شود.