محنیلغتنامه دهخدامحنی ٔ. [ م ُ ح َن ْ ن ِءْ ] (ع ص ) کسی که به حنا رنگ می کند. (ناظم الاطباء). به حنا رنگ کننده . (از منتهی الارب ).
محنیلغتنامه دهخدامحنی . [ م ُ ] (ع ص ) زن مهربانی نماینده بر فرزند و شوی نکننده بعد مردن پدراو. (آنندراج ). زن مهربان بر کودک که پس از مردن شوی جهت مهربانی فرزند خود شوهر نکند. (ناظم الاطباء).
محنیلغتنامه دهخدامحنی . [ م ُ ح َن ْ نا ] (ع مص ) محنا. || کج و خمیده و پیچیده . (ناظم الاطباء). کج کرده و خم داده . (آنندراج ).
محنیلغتنامه دهخدامحنی . [ م ُ ح َن ْ نی ] (ع ص ) رنگ کرده به حنا. (آنندراج ). محنا. || کج کننده و خمنده . (ناظم الاطباء).
محنیلغتنامه دهخدامحنی ٔ. [ م ُ ح َن ْ ن ِءْ ] (ع ص ) کسی که به حنا رنگ می کند. (ناظم الاطباء). به حنا رنگ کننده . (از منتهی الارب ).
محنیلغتنامه دهخدامحنی . [ م ُ ] (ع ص ) زن مهربانی نماینده بر فرزند و شوی نکننده بعد مردن پدراو. (آنندراج ). زن مهربان بر کودک که پس از مردن شوی جهت مهربانی فرزند خود شوهر نکند. (ناظم الاطباء).
محنیلغتنامه دهخدامحنی . [ م ُ ح َن ْ نا ] (ع مص ) محنا. || کج و خمیده و پیچیده . (ناظم الاطباء). کج کرده و خم داده . (آنندراج ).
محنیلغتنامه دهخدامحنی . [ م ُ ح َن ْ نی ] (ع ص ) رنگ کرده به حنا. (آنندراج ). محنا. || کج کننده و خمنده . (ناظم الاطباء).
محنیلغتنامه دهخدامحنی ٔ. [ م ُ ح َن ْ ن ِءْ ] (ع ص ) کسی که به حنا رنگ می کند. (ناظم الاطباء). به حنا رنگ کننده . (از منتهی الارب ).
محنیلغتنامه دهخدامحنی . [ م ُ ] (ع ص ) زن مهربانی نماینده بر فرزند و شوی نکننده بعد مردن پدراو. (آنندراج ). زن مهربان بر کودک که پس از مردن شوی جهت مهربانی فرزند خود شوهر نکند. (ناظم الاطباء).
محنیلغتنامه دهخدامحنی . [ م ُ ح َن ْ نا ] (ع مص ) محنا. || کج و خمیده و پیچیده . (ناظم الاطباء). کج کرده و خم داده . (آنندراج ).
محنیلغتنامه دهخدامحنی . [ م ُ ح َن ْ نی ] (ع ص ) رنگ کرده به حنا. (آنندراج ). محنا. || کج کننده و خمنده . (ناظم الاطباء).