محوریلغتنامه دهخدامحوری . [م ِح ْ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به محور. || دراصطلاح پزشکی دومین مهره ٔ گردن . مهره ٔ آسه ای . || در اصطلاح گیاه شناسی ، جوانه های محوری یا جانبی جوانه هایی هستند که در طول ساقه ٔ نبات قرار گرفته اند و هر یک از آنها از کنار یک برگ (محلی که دمبرگ به ساقه متصل میشود) خارج
محوریaxileواژههای مصوب فرهنگستانویژگی تَمَکُنی که در آن جفتها بهصورت ستونی در یک تخمدانِ مرکبِ دیوارهدار قرار دارند
خط محوریtrunk transit lineواژههای مصوب فرهنگستانبخش اصلی یک خط حملونقل عمومی که انشعابهای متعددی دارد
محوریرأسیapical-axileواژههای مصوب فرهنگستانویژگی تَمَکُنی که در آن دو یا چند جفت در بالای یک تخمدان دیوارهدار قرار دارند
محوریرأسیapical-axileواژههای مصوب فرهنگستانویژگی تَمَکُنی که در آن دو یا چند جفت در بالای یک تخمدان دیوارهدار قرار دارند
خط محوریtrunk transit lineواژههای مصوب فرهنگستانبخش اصلی یک خط حملونقل عمومی که انشعابهای متعددی دارد
خودمحوریegocentrism, egocentricityواژههای مصوب فرهنگستانتمایل به تمرکز بر نیازها و مسائل فردی به جای نیازها و مسائل گروه یا اجتماعی که فرد به آن تعلق دارد
دستوارگی محوریaxial chiralityواژههای مصوب فرهنگستاننوعی فضاهمپارش که حاصل آرایش غیرمسطح چهار گروهِ زوج حولِ محور دستوارگی است
انحراف محوریcamberواژههای مصوب فرهنگستانبیشینهفاصلة میان محور نظری مقره و خطی منحنی که، در حالت بیباری، مرکز سطوح برش عرضی مقره را به هم متصل میکند
انسانمحوریanthropocentrismواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جهانبینی که براساس آن انسان سرچشمۀ تمام ارزشهاست، زیرا مفهوم ارزش ساختۀ انسان است و برای طبیعت بهصرف اینکه در خدمت انسان است ارزش قائل است