محيط حيويدیکشنری عربی به فارسیزيست کره , قسمت قابل زندگي کره زمين که عبارتست از جو و اب و خاک کره زمين
ماتmatte, flat 3واژههای مصوب فرهنگستانویژگی سطحی که برّاقیت آن در زاویۀ 60 درجه در گسترۀ صفر تا ده و در زاویۀ 85 درجه در گسترۀ صفر تا پانزده قرار دارد
ورنی ماتflat varnish, matte varnishواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ورنی که با درصد معینی ماتکننده ترکیب میشود تا در هنگام خشک شدن جلوهای مات بیابد
محتلغتنامه دهخدامحت . [ م َ ] (ع ص ) صلب و سخت از هرچیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || روز گرم . (منتهی الارب ). یوم محت ؛ روزی سخت گرم . (مهذب الاسماء). || مرد خردمند. || مردتیزخاطر. ج ، مُحوت ، مُحَتاء. (منتهی الارب ). || خالص و بی آمیغ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
محيطدیکشنری عربی به فارسیمحيط , محيط دايره , پيرامون , محيط مرءي , خط فاصل درنقشه هاي رنگي , نقشه برجسته , نقاشي کردن , طراحي کردن , اقيانوس , دوره , حدود , فرا گرفتن , محاصره کردن , احاطه شدن , احاطه
محيطدیکشنری عربی به فارسیمحيط , محيط دايره , پيرامون , محيط مرءي , خط فاصل درنقشه هاي رنگي , نقشه برجسته , نقاشي کردن , طراحي کردن , اقيانوس , دوره , حدود , فرا گرفتن , محاصره کردن , احاطه شدن , احاطه