مداجاتلغتنامه دهخدامداجات .[ م ُ ] (ع اِمص ) مداوات ملاینه . مصانعه . دشمنی پنهان . (یادداشت مؤلف ). مداجاة : شرعة ولا و شرب هواء ایشان از تغییر زمان و تکدیر حدثان و نوازغ مداجات و شوائب ممارات مبرا ماند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 197). می
میدوزدگویش اصفهانی تکیه ای: vadarze طاری: vâɂadarza طامه ای: veɂedarze طرقی: vâɂadarza کشه ای: vâɂadarza نطنزی: vâɂadarza
خوشرفتاریلغتنامه دهخداخوشرفتاری . [ خوَش ْ / خُش ْ رَ ] (حامص مرکب ) مداجات . ملاینة. مصانعه . مداراة. حسن سلوک . (یادداشت مؤلف ).
مداجاةلغتنامه دهخدامداجاة. [ م ُ ] (ع اِمص ) مداجات . رجوع به مداجات شود. || (مص ) مدارا کردن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پوشاندن دشمنی را. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). منافقت کردن . (اقرب الموارد). || منع کردن بین شدت و رخاء. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). منع ما بین س
مساناتلغتنامه دهخدامسانات . [ م ُ ] (ع اِمص ) مساناة. نرمی . خوش رفتاری . مصانعه . ملاینه . مدارات . مداجات . حسن سلوک . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به مساناة شود.