لغتنامه دهخدا
مداغشه . [ م ُغ َ ش َ ] (ع مص ) انبوهی کردن . (از منتهی الارب ). مزاحمة. (اقرب الموارد) (متن اللغة). || گرد آب گشتن از تشنگی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جستن و خواستن باز تمام . بازداشت و کنبانیدن دیگران . (از منتهی الارب ): داغشه ؛ اراغ فی حرص و منع. (متن اللغة) (