مدحگوفرهنگ مترادف و متضادستایشگر، مداح، مدحخوان، مدحتگو، مدحتخوان، مدحتسرا، مدیحهسرا، مدحگستر، مناقبتخوان ≠ هجوگو
مدعولغتنامه دهخدامدعو. [ م َ ع ُوو ] (ع ص ) خواهانی نموده شده . خوانده شده .(آنندراج ). دعوت شده . طلبیده . مهمان و کسی که آن را برای اطعام خوانده باشند. || نامیده شده . نام برده شده . (ناظم الاطباء). موسوم . (یادداشت مؤلف ).- مدعو به ؛ موسوم به . ملقب به .