مدفاعلغتنامه دهخدامدفاع . [ م ِ ] (ع ص ) ناقة مدفاع ؛ ناقه که فله بازگیرد در پستان پیش از زادن . (منتهی الارب ). دافع. دافعة. (متن اللغة) (اقرب الموارد).
مدفاءةلغتنامه دهخدامدفاءة. [ م ُ ف َ ءَ ] (ع ص ) ابل مدفئة؛ شتر بسیارپشم . (صراح ). اشتری که پشم بسیار دارد و پیه .(از مهذب الاسماء) (از متن اللغة). مُدَفَّاءَة. مُدفِئَة. مُدَفِّئَة. (از منتهی الارب ) (از متن اللغة).
مدافاةلغتنامه دهخدامدافاة. [ م ُ ] (ع مص ) تمام بکردن خسته . (تاج المصادر بیهقی ). خسته را کشتن . (منتهی الارب ).
دفعلغتنامه دهخدادفع. [ دَ ] (ع مص ) دادن کسی را چیزی . (از منتهی الارب ). تأدیه کردن . (از اقرب الموارد). || راندن کسی را. (از منتهی الارب ). || سپوختن . (منتهی الارب ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ).داخل کردن چیزی را در چیزی . (از اقرب الموارد). || دور کردن از کسی رنجش را. (ا