مدیریت جنگلforest managementواژههای مصوب فرهنگستانکاربرد و اجرای اصول مختلف زیستی و اقتصادی و اجتماعی در مدیریت و حفاظت و بهرهبرداری جنگل برای دستیابی به اهداف مشخص و حفظ زادآوری آن
مدیریتلغتنامه دهخدامدیریت . [ م ُ ری ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مدیر بودن . مدیری : مدیریت کل ، مدیریت عامل ، مدیریت دبستان . رجوع به مدیری و مدیر شود.
مضرتلغتنامه دهخدامضرت . [ م َ ض َرْ رَ ] (ع اِ) زیان و ضرر و گزند و نقصان و خسارت و آسیب و آزار و اذیت و زحمت . (ناظم الاطباء) : و مضرت دانه ٔ وی آن است که اندکی صداع آورد. (الابنیة عن حقایق الادویه ص 14). وی (یعنی افسنتین ) کُلی ̍ را
مضرطلغتنامه دهخدامضرط. [ م َ رِ ] (ع اِ) اِست . کون . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : فمضرط الموسر عرنینه و معطس المفلس مفساه .؟ (از مرزبان نامه ص 181).
مضرطلغتنامه دهخدامضرط. [ م ُ ض َرْ رِ / م ُ رِ ] (ع ص ) آنکه کسی را بگوزاند و کاری کند که وی تیز دهد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آنکه برای مضحکه از دهان بانگ تیز برآورد. (ناظم الاطباء) (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه به ده
مدیریت جنگل شهریurban forest managementواژههای مصوب فرهنگستانادارۀ جنگلهای شهری باتوجهبه اهداف آنها
مدیریت جنگل بهنجارnormal forest managementواژههای مصوب فرهنگستانادارۀ جنگل با هدف رسیدن به جنگل بهنجار
مدیریت جنگل جلگهایplain forest managementواژههای مصوب فرهنگستانادارۀ جنگلهایی که در مناطق جلگهای میرویند
مدیریت جنگل خصوصیprivate forest managementواژههای مصوب فرهنگستانادارۀ جنگلهای غیردولتی که مالکیت آنها به اشخاص یا شرکتهای خصوصی تعلق دارد
حریق خواستۀ مدیریتشدهprescribed managed fireواژههای مصوب فرهنگستانحریقی که مدیریت جنگل آن را برای رسیدن به اهداف خاص ایجاد میکند
جنگلداری حفاظتیprotection forestryواژههای مصوب فرهنگستانیکی از شیوههای برنامهریزی و مدیریت جنگل که عمدتاً بر حفاظت آن تأکید میکند
آسیب حریقfire damageواژههای مصوب فرهنگستانتأثیری که حریق بر کاربری زمین وارد میکند و ازنظر مدیریت جنگل ویرانگر محسوب میشود
جنگل تفرجیrecreational forestواژههای مصوب فرهنگستانجنگلی که با مدیریت جنگل به مکانی تبدیل شده باشد که انسانها بتوانند در آن به گردش و تفریح بپردازند
جنگلداری مشارکتیparticipatory forestry, social forestryواژههای مصوب فرهنگستاننوعی مدیریت جنگل با مشارکت افراد و گروههای ذینفع در مراحل برنامهریزی و اجرا
مدیریتلغتنامه دهخدامدیریت . [ م ُ ری ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مدیر بودن . مدیری : مدیریت کل ، مدیریت عامل ، مدیریت دبستان . رجوع به مدیری و مدیر شود.
مدیریتدیکشنری فارسی به انگلیسیadministration, conduct, direction, directorship, management, managing, supervision
مدیریتفرهنگ فارسی معین(مُ یَّ) [ ع . ] 1 - (مص جع .) مدیر بودن ، مدیری . 2 - علم و هنر متشکل کردن ، همآهنگ کردن .
مدیریتلغتنامه دهخدامدیریت . [ م ُ ری ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مدیر بودن . مدیری : مدیریت کل ، مدیریت عامل ، مدیریت دبستان . رجوع به مدیری و مدیر شود.
جنگل تحت مدیریتmanaged forestواژههای مصوب فرهنگستانجنگلی که در چارچوب طرح جنگلداری، روشهای خاص جنگلشناسی و پرورشی در آن اعمال میشود
جنگل فاقد مدیریتnon-managed forestواژههای مصوب فرهنگستانجنگلِ فاقد طرح جنگلداری که در ایران دولت از آن حفاظت میکند